و من از طعمِ لطیفِ خرمالوهای نارنجی رنگ، یک گِرَم مبهمترم. از گم شدنِ یک دختربچه در راهِ برگشت از مدرسه، یک کوچه پاییزترم. من از فریادهای خستهی باد در رقصِ درختهای آلوچه ، یک وجب سکوت تر و ، از خانههای کاهگلیِ پهن شده در زیرِ آفتابِ ظهرهای تابستانی، یک پلّه بیحوصله ترم.
من تا رسیدنِ سایهی ابرها بر شانههای پنجرهی تمامِ معشوقهها، یک قدم تا رسیدن، دورترم.
فقط کافیه نگاهمون کنی...
ما را در سایت فقط کافیه نگاهمون کنی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : por-az-fer بازدید : 93 تاريخ : جمعه 23 آذر 1397 ساعت: 6:27